یاسی جونیاسی جون، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره

یاسی، گل بهاری

بازی های ما 2

یک روز در مزرعه! این هم از بازی امروز ما، این کارت های دید آموز رو ما هم تهیه کردیم اما نه برای آموزش خواندن بلکه صرفاً بخاطر شکل هایش! البته به جای کارت میتوان از عروسک های حیوانات در حد بضاعت! یا کتاب هایی که دارای عکس حیوانات هستند و حتی برچسب حیوانات هم استفاده کرد. اول چند تا از کارت های مربوط به حیوانات مزرعه را چیدیم و به آن ها غذا دادیم:       و بعد هم حاصل زحماتمان را برداشت نمودیم!!!         پی نوشت: از اسبمان سواری گرفتیم، با جوجه کوچولوها بازی کردیم و هاپوی مهربان هم تمام مدت نگهبان حیواناتمان بود! ...
29 آبان 1393

دخترم، شیرین زبانم ...

داریم نقاشی میکشیم (گاهی کنارش می نشینم و با هم خط خطی می کنیم!) کله هایمان خیلی نزدیک همند یه دفه یاسی میگوید: "کلّه، بپّا!"   وقتی یاسی داره کتابش رو ورق می زنه: "صَفه، بیالَم!!!" (صفحه بیارم)   یاسی در حالیکه به مبل تکیه داده، یک پایش روی زمین است و آن یکی پایش روی میز اما سعی دارد در همان حالت هر دو پا را روی میز بگذارد! به خودش می گوید: "نیفتی!"   جمله همیشگی یاسی به خودش، بعد از بیرون آمدن از حمام یا دست.شویی: "سُ نخولی!" (سُر نخوری)   دارم مداد رنگی هایش را جمع میکنم و در جعبه اش می چینم تمام که می شود و میخواهم درش را ببندم، یاسی م...
25 آبان 1393

نقاشی، نقاشی

دقیقاً پنج روز پیش برای اولین بار یاسی از این مدل نقاشی که حالت لکه ای! داره کشید که همش با مداد شمعی نارنجی بود. ازون روز هر از گاهی از این مدل نقاشی میکشه (گاهی با خودکار گاهی با مداد رنگی و گاهی هم با مداد شمعی). این یکی رو هم امروز کشید.           تخم مرغ هایی رو که میخوام تو غذاها استفاده کنم از یه گوشه سوراخ میکنم، تخم مرغ رو خالی می کنم و پوستشو برای بازی های یاسی نگه میدارم. اینم یک نمونه، نقاشی با رنگ انگشتی روی تخم مرغ:           امروز لبو درست کردم که البته یاسی جان نخوردند ولی با آب لبو کلی سرگرم شد و نقاشی کشید.          ...
19 آبان 1393

چه نازه!

وقتی کسی عکس یاسی رو بهش نشون بده و ازش بپرسه این کیه؟ اول اسمش رو میگه و پشتش هم سریع میگه: "چه نااازه، چه نااازه!!!" یه قسمتی از دیوار خونه رو برای ایشون مقوا چسبوندیم که روش نقاشی میکشه در روز چندین بار رو اون دست میکشه و میگه: "چه نااازه!" اگرم کسی ازش بپرسه اینو کی کشیده؟ اول میگه: "من" بعدشم: "چه نااازه، چه نااازه!!!" یاسی جون یه پتو داره که خیلی دوستش داره به خصوص موقع خواب و شیر خوردن! امروز به پتوش می گفت: "بیا عززززیزم!!!" گاهی از یاسی میخوام کلمات رو تکرار کنه. جملاتمم معمولاً با "بگو ..." شروع میشه. امروز دیدم واسه خودش نشسته میگه: "بگو دبّ...
17 آبان 1393

حرف های دوست داشتنی

موقعی که زمان خواب یاسی فرا می رسه و ما لامپ ها رو خاموش می کنیم. یاسی میگه: "چی شد؟!"   وقتی که یاسی جان خودکار یا قلم مو یا مدادش گم میشه، میگه: "خُتال تُجایی؟ ... بیاااا!!!" (خودکار کجایی؟ ... بیا!!!) "قَم مو تُجایی؟ ..." "مِداد تُجایی؟ ..." این جمله در خیلی از موارد دیگه هم کاربرد داره مثلاً در مورد مامان، بابا و ... .   وقتی یاسی آب میخواد، میاد و به من میگه: "آب میخوای!" (آب میخوام)   یاسی جای گردوها رو بلده، بعضی وقتها میره یه دونه گردو برمیداره و میاد، میده به من. بعد میگه: "جِدو بیشکن" (گردو بشکن) و خودش ادامه میده: "س...
8 آبان 1393

بازی های ما 1

بازی های تقویت هماهنگی چشم و دست: پر و خالی کردن یکی از بازی هایی که یاسی جان از خیلی پیش تر به آن علاقه مند است، پر و خالی کردن است. مثل پر و خالی کردن سطل لگوها، پر و خالی کردن ظرف پر از شکلات و ... هر چیز دیگری که در دسترس باشد و برای کودک خطر ایجاد نکند. و اما امروز ... در راستای این بازی در ابتدا سطل لگوها را در اختیارش قرار دادم: یاسی فقط نیم نگاهی انداخت و رفت. بعد کامیون پر از مکعب های رنگی: در مورد این یکی فقط به همین کار بسنده کرد: و باز هم رفت. و اما این بار در راستای استفاده بهینه از وسایل دور ریختنی: در مورد این یکی فقط خواست که درون سبد برود و روی بطری ها بنشیند...
3 آبان 1393
1